آشنایی با گویش محلی شهر دستنا

برخی از واژگاه مصطلح و رایج شهر دستنا:

میره: (mira)شوهر

زینه(: zina) زن

هالو( halu)خالو،دایی

جغله :( jeghele) پسربچه

تیا:( tia ) چشم

مرزنگ (merzeng ) مژه

نفت:( noft) بینی

تیگ :( tig) پیشانی

غلاجیک: (ghela-jik) پرنده ای از نوع کلاغ با نوک قرمز

گوور:( guvar )گوساله

دال:( dal) کرکس، لاشخور

انگیر:( anger ) انگور

کلوس :( kelaws ) کرفس

کاردین:( kardin) گیاهی سردسیری و ترش مزه که شبیه تره است.

مچه: (moche)گیاهی شبیه نعناع که آنرا جداگانه برای وعده غذایی استفاده می کنند.

شنگ :( shang) نوعی گیاه خوراکی

دالو(Dalou): مادربزرگ، پیرزن

کُر(Kor): پسر       

هُمریش(Hom-reesh): باجناغ

بَرد(Bard): سنگ

بَق(Bagh): قورباغه

گژدین (Gazh-deen): عقرب

گَرگِراک(GargerAk):   مارمولک بزرگ                    

سُهر(Sohr):سرخ، قرمز

اِسپی(Espe):   سفید                                                        

ایما (imA)... :ما

ایسا (isA)... :شما

بردbard) ): سنگ

بنگشت (Bengesht): گنجشک

هیمهhime)  هیزم

تُک  :( tok  )  قطره

ترخردن  :( tor-khorden)  غلتیدن

ترسستن  : ( tarsesten) ترسیدن

ترشک  :( torshak) نوعی ترشی که با آن آش درست کنند

تاپو  : (tapu ) مخزن گِلی برای نگهداری آرد

توو خردن  :( tow- khorden ) گردش کردن ، پیچ کردن

«مدرسه ی راهنمایی تحصیلی پسرانه ی ابوذر دستنا» به روایت«فریدون رییسی دهکردی»

«عیبم مکن از عشق که در مکتب ایّام

آموخته بودم به از این گر هــــــنری بود»

مرداد ماه سال1364ه ش/ذی القعدة الحرام1406ه ق/جولای1985م با فراغت از تحصیل در«مرکز تربیت معّلم شهید  محّمد علی رجایی شهرکرد»قرار شد که درنیمه ی دوّم شهریور ماه با مراجعه به«اداره ی آموزش وپرورش چهارمحال و بختیاری» ابلاغ پیمانی خود را دریافت نمایم.

در این فرصت یکی از دل شوره هایم چگونگی تعیین محل خدمتم بود که همین اساس موضوع باعث می شد تا دایما  از فارغ التّحصیلان دوره های قبل که می شناختمشان سوال کنم  که تقسیم بندی چگونه انجام می شود؟

درراهرو های اداره ی کلّ آموزش وپرورش چهار محال و بختیاری

در آن زمان  همه ی بخش های  اداری« آموزش و پرورش استان»در ساختمانی قدیمی   واقع درشمال غربی نیم«میدان دانش شهرکرد»،که یادگارتشکیلات «اداره ی  فرهنگ»دهه های گذشته ی  این صفحات بود، قرار داشت .سازه ایی  با راه روهای باریک وطولانی و اتاق هایی بادرهای یک لنگه ی چوبی،در جلو ی در  اتاق مدیر کلّ هم  همیشه روی یک صندلی دسته چرمی« آقای عبدالحسین یخچالی» می نشست  که رفت و آمد مراجعین خدمت آقای مدیرکلّ را نظم و نسق می بخشید و در واقع در حکم مسوول دفتر امروز به شمار می آمد… 

ادامه مطلب ...

آشنایی با روستای دستنا(مراسم خواستگاری و ازدواج)

مراسم خواستگاری و ازدواج

الف)ناف برون؛هنگامی که دختری متولد می شود مادران و یا زنان فامیل می گفتند این دختر عروس من است و برای فلان پسر او را می خواهم و همین اسم روی او می ماند و وقتی بزرگ شد او را به عقد همان پسر در می آوردند .البته این کار پسندیده ای نبوده و نیست و امروزه تا حدودی این رسم برداشته شده است.

ب)خواستگاری؛وقتی پسری دختری را می بیند و می پسندد، پدر و مادر خود را به خانه دختر فرستاده و آنها با گفتن این جمله که فلان پسر ما را به غلامی قبول می کنید و دخترتان را به عنوان عروس خواستاریم.اگر خانواده دختر قبول کردند خانواده داماد از خانواده عروس شیرینی می گیرد و حلقه ای را بدست عروس خود می کنند.چند شب بعد خانواده عروس ،داماد را مهمانی می کنند و داماد کفش و یک قواره پارچه شیرینی به خانه عروس می برد.در این مهمانی شیرینی را می دهند تا خانواده عروس جهاز برای دخترشان بخرند .وقتی که خرید وسایل زندگی تمام شد روز عقد را مشخص کرده و برای روز عقد طرف عروس و داماد فامیلها را دعوت می کنند و جشنی برپا می کنند.

ج)مراسم عروسی؛در شب حنابندان از باقی مانده همان حنا که بدست عروس گذاشته اند برای داماد می برند.پسری می آورند و می گویند به دست عروس که پر از حنا است چنگ بزند تا اولین بچه آنان پسر شود. گرزنون،عروس که می خواهد از خانه پدر خارج شود و وارد حیاط پدر داماد شود قدری می ایستد تا هدیه یا پولی به او بدهند .بعد عروس با پای راست وارد حیاط پدر شوهر می شود و او را سه مرتبه به دور چهار پایه ای که روی آن قرآن ،سبزه ،اسپند و گل می باشد می گردانند و داماد از روی بلندی هفت تخمه (گندم،جو،نقل،نخودچی،پول خرد...)روی سر عروس می ریزند.در جشن عروسی بیشتر از ساز محلی به صورت دستمال بازی و ترکه بازی استفاده می کردند که امروزه جای خود را به سازهای جدی داده است.داماد وقتی از حمام می آید برروی تختی که قبلا با پارچه های رنگی آذین بسته اند می نشیند و زنها به او تبریک می گویند و به او هدیه می دهند و روی زانوی او پسربچه ای را می نشانند.مردان آخرشب با گذاشتن سینی جلوی بزرگترها و  گرداندن آن هر کسی هدایای خود را می پردازد،این پول فقط برای داماد می باشد.در این مراسم اشعاری هم به زبان محلی خودشان می خوانند.

۰ برگرفته از کتاب" تمدن دیرینه چهار محال و بختیاری اثر دکتر اسفندیار آهنجیده" با اصلاح و اضافات

آشنایی با روستای دستنا

تاریخ دستنا

آنچه مسلم است دستنا معروف به دشت آناهیتا در اواسط حکومت قاجاریه چون دیگر روستاهای منطقه چهار محال از نظر سیاسی تحت حکومت چهارمحال که در چالشتر مستقر بود قرار داشته ولی مالکیت آن بر خلاف بسیاری از روستاهای منطقه متعلق به حاجی محمدرضاخان و یا اعضای خانواده وی نبوده است.در کتاب مرات البلدان که در اواخر قرن 13هجری تدوین شده در خصوص دستنا عبارات زیر آمده است:خلاصه دیوان اعلی یکصد و بیست خانوار جمعیت آن است .صد خروار بذرافشان دارد.آب از رودخانه، ششصد و بیست و پنج تومان مالیات و هشت نفرسرباز می دهد مسجد و حمام و آسیاب دارد.شواهد تاریخی نشان می دهد پس از تسلط بختیاری ها درمنطقه چهار محال و بختیاری اعمال قدرت توسط ایشان بر اهالی روستاها و فاقد هرگونه قانون و نبودن قدرت مرکزی قوی در گذشته باعث رکود پیشرفت روستاهای این استان بود.با توجه به تحقیقات انجام شده روستای دستنا ازهمان اول در جای کنون بنیانگذاری نشده است بلکه اولین جای دستنا جایی به نام مرقن(قلعه مرقن)بوده است ودر آنجا خانه های خود و یک قلعه را به علت نبودن سنگ و خشت با همین مَرغهای موجود ساخته اند (مَرغ=چمن و علف زیاد)مدتی که در آنجا زندگی کرده اند رطوبت موجود در آنها موجب بیماری آنها شده بنابراین ازآنجا به دامنه تپه ی که در آن نزدیکی بود (فعلا زمین فوتبال شده است)آمده اند و درآنجا به زندگی خود ادامه داده اند.نام این منطقه را صالح آباد گفته اند.این زمان با اواخر دوران صفویه مصادف بوده است.

بعد ازمدتی که افغانها به ایران حمله کردند مردم این روستا نیز برای نجات جان خود به کوههای اطراف پناه بردند و حدود شش ماه در کوه اقامت گزیدند.در این مدت افغانها بر سر راه خود خانه های موجود را دراین مکان از بین بردند و این قسمت به نام خرابه ها معروف گشت.بعد از اینکه مردم از کوه آمدند روستای فعلی را بنیان گذاردند و برای حفظ جان و مال خود درروی تپه ای که به کوه بی بی هاجر معروف است برج دیده بانی ساخته و هر شب هر نفر در آن کشیک می دادند و با مشاهده خطری ندای بیدارباش سرمی دادند.

در زمان ناصرالدین شاه ، خوانین بختیاری،چهارمحال را به نام منطقه بایر به مبلغ 150000ریال خریداری کردند.روستای دستنا کلا 8000ریال در آن زمان خریداری شده است.غلامحسین خان دردستنا قلعه ای ساخت.وی در حدود 13 تا 14 پسر داشته است که معروفترین آنها عبارتند از،یحیی،سعید،مجید،حمید جمشید.در روستای دستنا بعد از غلامحسین فقط یحیی و سعید حکومت کردند.هنگامی که مالکین در راس حکومت روستا بودند.حاج نجف قلی ستاری و حاج عبدالمحمد متقی دو تن از کدخدایان آن زمان بودند.بعد از کد خدایان انجمن تشکیل شد و بعد از چند سالی انجمن جای خود را به خانه اصناف سپرد و دراین موقع با اواخر حکومت طاغوت مصادف است.زمزمه انقلاب طنین افکند و در روستای دستنا نیز جماعت مرد و زن همچون دیگر مناطق کشور در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کردند و با مشتهای گره کرده نفرت و انزجار خود را ازحکومت طاغوت نشان می دادند.تا اینکه به حول و قوه الهی و با اتحاد مردم انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید و خون هابیل ها بر شمشیر قابیل ها پیروز شد.

در بعد از انقلاب شورا به مشکلات و اختلافات خانوادگی و عمومی رسیدگی می کرد و همین طور با ارگانهای شهری در رابطه بود.و امور رفاهی مردم را از جمله امور مربوط به آب و برق و تهیه دفترچه ارزاق و ...را انجام می داد.روستای دستنا در گذشته مدرسه نداشته است و عده ای هم که باسواد بودند از طریق مکتب ، خواندن و نوشتن یاد می گرفتند.تا زمانی که چند تن تصمیم گرفتند که مدرسه ای در روستا تاسیس کنند تا فرزندانشان باسواد شوند.با صحبتهایی که با اداره آموزش و پرورش استان شد می توان فهمید که به مردم گفته شد که مدرسه را به خرج خودتان بسازید ومعلم ومیز و دیگر لوازم را اداره تامین می کند.با مشورت مردم جایی را برای ساختن مدرسه اختصاص دادند و مشغول ساختن شدند.در این زمان خان وقت عده ای را مامورکرد که ممانعت به عمل بیاورند و نگذارند مدرسه ساخته شود چون برداشت آنها این بود که رعیت نباید باسواد شود و اگر مدرسه ساخته می شد و مردم باسواد می شدند دیگر زیر بار آنها نمی رفتند.ولی مردم توانستند با مبارزه درمقابل مالکین مدرسه را بسازند و ‌مردم پیروز شوند و مدرسه امیرکبیر در در سال 1337 به عنوان اولین مدرسه روستای دستنا افتتاح شد.بعد از آن زمان به ترتیب دبستان سمیه در سال 1357 ،مدرسه راهنمایی ابوذر در سال 1357، دبستان ابتدایی در سال 1359 و دبیرستان امام خمینی درسال 1369 ساخته شدند.

۰برگرفته از کتاب" تمدن دیرینه چهار محال و بختیاری اثر دکتر اسفندیار آهنجیده" با اصلاح و اضافات