دهقان فداکار 2

چندین سال پیش داستان زندگی ریزعلی خواجوی را در کتاب های درسی اش خوانده بود. می دانست فداکاری برای نجات جان دیگران جرأت می خواهد. می دانست یک فرد فداکار زمانی ناجی می شود که از تمام خواسته هایش که او را وصل می کند به ترس، بگذرد.

میدانست باید شجاعت داشته باشد تا توان این را پیدا کند که به فکر جان دیگران باشد. همه اینها را می دانست اما هرگز به فکرش هم نمی رسید که روزی شجاعت و جرأتش تیتر گزارشی شود آن هم با عنوان «دهقان فداکار شماره 2».

سعید نفر، جوان 23 ساله ای است که چند روز پیش، دست به فداکاری بزرگی زد. فداکاری ای که باعث شد زن و شوهر جوانی بعد از سقوط به رودخانه از مرگ حتمی نجات پیدا کنند.

روز یکشنبه 22 خرداد، علی محرابی به همراه همسرش تصمیم گرفتند از خانه بیرون بروند و روزشان را در دل طبیعت بگذرانند. کلی برنامه ریزی کردند تا روز یکشنبه شان پر از شادی سپری شود و خاطرات خوشی را با هم رقم بزنند.

خانه این زوج در روستای دستنا بود. روستایی در پنج کیلومتری شلمزار شهرکرد. سوار خودروی پرایدشان شدند و از روستای دستنا به مقصد شلمزار حرکت کردند. با هم قرار گذاشتند که به سمت پارک گردشگری شلمزار بروند. پارکی که در دو کیلومتری جنوب شلمزار است. جایی که تنها محل گردشگری شلمزار است.

خانواده محرابی تعریف چشمه ای را که در آن پارک گردشگری جاری است بارها شنیده بودند. علی محرابی پیچ و خم جاده را طی کرد تا اینکه در میان راه، برف پاک کن ماشین خراب شد. او چاره ای نداشت جز اینکه خودرو را متوقف کند تا بلکه بتواند دلیل روشن و خاموش شدن برف پاک کن ماشینش را پیدا کند.

مرد جوان برای چند لحظه خودرو را کنار جاده پارک کرد و از ماشین پیاده شد تا مشکل خودرو را بررسی کند. حدسش درست بود. برف پاک کن اتصالی پیدا کرده بود و این اتصالی باعث شده بود خود به خود روشن و خاموش شود.

علی سخت در فکر حل این مشکل بود و روحش هم خبر نداشت توقف در این جاده پرپیچ و خم می تواند باعث چه حادثه ناگواری شود. هنوز چند ثانیه از پیاده شدن او از ماشینش نگذشته بود که اتفاق وحشتناکی گریبان او و همسرش را گرفت.

او فراموش کرده بود ترمز دستی ماشین را بکشد و همین مسئله باعث منحرف شدن خودرواش به سمت رودخانه کنار جاده شد. همسر علی داخل ماشین نشسته بود و وقتی ماشین به راه افتاد حتی فرصت نکرد خودش را به بیرون پرت کند.

مرد جوان به سمت ماشینش دوید تا آن را متوقف کند. او توانست خود را به ماشین برساند و بعد از باز کردن در، به داخل خودرو پرید. همسرش بسیار ترسیده بود و تنها کاری که می توانست انجام دهد کمک خواستن بود.

علی هر چقدر تلاش کرد خودرو متوقف نشد. او سعی کرد ماشین را به سمت دیگر جاده هدایت کند اما باز هم نتوانست. خودروی پراید به داخل رودخانه ای که چند متر پایین تر از جاده بود سقوط کرد.

بدترین دقایق زندگی علی و همسرش از اینجا آغاز شد. زن و مرد جوان دیگر کاری از دستشان برنمی آید. ماشین به داخل رودخانه افتاده بود و با گذشت هر ثانیه، بیشتر در آب فرو می رفت. عمق آب زیاد بود و زوج جوان هنوز داخل ماشین بین مرگ و زندگی گرفتار بودند. درها به خاطر فشار آب و سقوط قفل شده بود و آنها داخل پراید حبس شده بودند. دیگر صدای کمک خواستن شان هم به گوش کسی نمی رسید.

زوج جوان طی چند ثانیه مرگ را مقابل چشمانشان دیدند. در همین هنگام علی از حال رفت و بیهوش شد اما زن هنوز دست از تلاش برنداشته بود. او نمی خواست تسلیم مرگ شود. تمام سعی اش را کرد تا بلکه راهی برای نجات خود و همسرش پیدا کند اما دیگر ماشین کاملا در آب فرو رفته بود و فقط قسمت کمی از درهای عقب خودرو بیرون از آب مانده بود. آب رفته رفته به داخل ماشین نفوذ کرد و زن جوان نیز دیگر امیدش را از دست داد.

در همین لحظه بود که ناگهان پسر جوانی در خودرو را باز کرد و دست مرد را گرفت و او را به بیرون از آب کشید و سپس زن را نجات داد. اما این فرشته نجات چه کسی بود و چطور از ماجرا باخبر شد؟

دهقان فداکار از راه می رسد

این جوان فداکار که توانست طی چند ثانیه جان دو نفر را نجات بدهد کسی نبود جز سعید نفر. جوانی 23 ساله از اهالی منطقه شلمزار در شهرستان کیا که در فاصله 35 کیلومتری شهر کرد واقع شده است. آن روز ظهر درست زمانی که آقا و خانم محرابی به داخل رودخانه سقوط کردند، او 200 متر دورتر از صحنه حادثه، منحرف شدن خودروی پراید را دید.

کسی جز سعید در محل وقوع حادثه حضور نداشت و فقط او شاهد ماجرا بود. کشاورز جوان با تمام نفسی که داشت دوید تا خود را به حادثه دیدگان برساند و آنها را نجات دهد.

این جوان فداکار درباره روز حادثه می گوید: «کارمند یکی از کارخانه های تولید آب معدنی هستم که نزدیکی محل حادثه قرار دارد. حضورم در کارخانه به صورت شیفتی است. از دوران کودکی عادت داشتم زمان بیکاری ام به مزرعه پدری بروم و کشاورزی کنم. آن روز هم مثل سایر روزهایی که بیکار بودم، به مزرعه رفتم. تنها بودم و آنقدر کار سرگرمم کرده بود که گذشت زمان را نفهمیدم. زمانی که به ساعت نگاه کردم و دیدم حدود 2 بعدازظهر است، با خودم گفتم چند دقیقه ای دست از کار می کشم و استراحت می کنم و بعد با انرژی بیشتری کارم را ادامه می دهم. آن روز هوا کمی گرم تر از روزهای دیگر بود. مشغول استراحت شدم که ناگهان از دور دیدم خودروی پرایدی با سرعت به داخل رودخانه سقوط کرد. در کنار جاده ای که حادثه در آنجا رخ داد، زمین های کشاورزی زیادی قرار دارد. مزرعه ما نیز حدود 200 متر با رودخانه و جاده فاصله دارد. ارتفاع بین جاده و رودخانه چند متر است و عمق رودخانه نیز در آن محلی که ماشین سقوط وکرد، بسیار زیاد است. با دیدن صحنه سقوط ماشین به داخل رودخانه خشکم زد. نمی دانستم به چه دلیل این اتفاق افتاده بود اما حدس زدم که افراد داخل خودرو به کمک نیاز داشته باشند. می دانستم که ماشین به زودی غرق می شود و ممکن است سرنشینان آن جانشان را از دست بدهند. به همین دلیل چند نفس عمیق کشیدم و به سمت خودرو دویدم.»

مرد جوان ادامه می دهد: «همه عزمم را جزم کردم تا سریع تر خود را به خودرو برسانم. وقتی رسیدم، متوجه شدم که حدسم درست بود. از شیشه عقب ماشین برای لحظه ای زن و مرد جوانی را دیدم که داخل ماشین بودند و زن با دست به شیشه پنجره ماشین می کوبید.»

پرش برای نجات

خودروی پراید با سرعت زیادی به داخل آب فرو می رفت. زن جوان، دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت. دو در عقب پراید هم داخل آب بودند و شمارش معکوس برای پایان زندگی زوج جوان شروع شده بود.

سعید ادامه می دهد: «در آن شرایط به تنها چیزی که فکر می کردم نجات سرنشینان پراید بود. من به خوبی با فن شنا آشنایی دارم و به همین دلیل بی درنگ به داخل رودخانه پریدم. فکر می کردم به خاطر فشار آب نتوانم در ماشین را باز کنم اما ماشین هنوز به عمق رودخانه نرفته بود و توانستم در خودرو را به راحتی باز کنم. مرد از حال رفته بود و بیهوش شدن او کار من را سخت تر کرد اما با هر سختی که بود، توانستم او را از داخل ماشین خارج کنم و به بیرون از آب بکشانم و به ساحل برسانم. پس از آن خودم را به زن جوان رساندم. او حسابی ترسیده بود اما چون ماشین هنوز کامل در آب فرو نرفته بود توانسته بود با کمک قسمتی از ماشین سر خود را بیرون از آب بگیرد تا دچار خفگی نشود. بعد از اینکه زن جوان را هم نجات دادم سعی کردم مرد را به هوش بیاورم و همزمان ماجرا را به اورژانس هم خبر دادم. زمانی که آمبولانس رسید، دیگر خیالم راحت شد. آنها را برای معاینه به ماموران اورژانس سپردم و دعا کردم که حالشان خوب باشد.

نجات از مرگ

زوج جوان بعد از انتقال به بیمارستان، به صورت سرپایی درمان و از آنجا مرخص شدند. آنها پس از نجات یافتن از این اتفاق شوم به خانه سعید رفتند اما سعید سر کار بود. به همین خاطر آنها نتوانستند او را ببینند ولی از پدر و خانواده او به خاطر فداکاری پسر ارشدشان تشکر کردند.

علی محرابی درباره از خود گذشتگی جوان 23 ساله می گوید: «یک هفته ای از آن حادثه شوم گذشته است. من و همسرم به کمک سعید توانستیم جان سالم به در ببریم. شاید اگر فداکاری سعید نبود ما هم امروز اینجا نبودیم. این پسر از زندگی اش گذشت تا جان ما را نجات بدهد. هر لحظه احتمال داشت زندگی خودش هم به خطر بیفتد. او ما را نمی شناخت و برای نجاتمان خودش را به خطر انداخت چرا که رودخانه ای که حادثه در آنجا اتفاق افتاد پر بود از گیاهان مختلف و هر لحظه احتمال داشت که خود سعید هم به خاطر گیر کردن در بین این گیاهان جانش را از دست بدهد. این کار او را با هیچ چیزی در این دنیا نمی توان جبران کرد و به همین دلیل زندگی مان را مدیون او هستیم.»

جاده طلسم شده

آنگونه که سعید 23 ساله می گوید رودخانه ای که در شهر شلمزار نزدیک مزارع کشاورزان قرار دارد بارها جان افراد پیر و جوان را گرفته است. «چندین و چند بار به چشم دیدم که جاده پر پیچ و خم این روستا و این رودخانه باعث مرگ یا مجروح شدن افرادی شده است که به داخل آن سقوط کرده اند. از زمانی کودکی به یاد دارم این جاده بارها برای اهالی شلمزار و گردشگران دردسرآفرین بوده. وقتی بزرگتر شدم، خودم بارها شاهد حوادث تلخ مختلفی بودم که به مرگ افراد منتهی شد. بیشتر افرادی که گرفتار این رودخانه می شوند از اهالی شلمزار نیستند و راه این جاده را نمی شناسند. این مسیر پر از پیچ و خم است و کافی است که راننده ها کمی بی دقتی کنند. همین بی دقتی باعث می شود که آنها در یک چشم بر هم زدن با مرگ دست و پنجه نرم کنند. این حوادث تقصیر حادثه دیدگان که خبر از مشکلات این جاده ندارند، نیست.»

رودخانه مرگ

سعید ادامه می دهد: «خانواده محرابی هم که این اتفاق برایشان افتاد، اهل شلمزار نبودند و به همین خاطر با مسیر جاده و رودخانه آشنایی نداشتند. این جاده امنیت ندارد. از صبح تا شب در این جاده کامیون ها، تریلی ها و وانت های زیادی در تردد هستند؛ چرا که این جاده به چند کارخانه ختم می شود. از طرفی اگر کسی بخواهد به پارک گردشگری شلمزار برود که تنها مکان گردشگری اینجاست باید از همین جاده عبور کند و این مساله جان افراد را با خطر رو به رو کرده است.

به خاطر نبودن گاردریل در کنار جاده و بی احتیاطی بعضی از رانندگان، گاهی خودروها از مسیر منحرف می شوند و به داخل آب می افتند. سرعت و فشار حاصل از سقوط گاهی باعث می شود تا درهای ماشین باز نشوند و سرنشین ها در ماشین حبس شوند و زیر آب خفه شوند.

مرد جوان ادامه می دهد: «اتفاقی که برای خانواده محرابی افتاد اولین حادثه ای نبود که این جاده در تاریخچه شوم خود دارد. او می گوید اگر مسوولان پیگیر امنیت این جاده نشوند باز هم این حادثه های تلخ تکرار می شود.

در بیشتر اوقات که چنین اتفاقی می افتد، کسی در محل حادثه حضور ندارد که شاهد ماجرا باشد و بتواند حادثه دیدگان را به موقع نجات دهد. اگر هم کسی باشد تا بیاید و به خودش بجنبد، فرد حادثه دیده در آب خفه می شود.»

جاده سابقه دار

سابقه حوادثی که این جاده و رودخانه رقم زده به 50 سال پیش برمی گردد. قدیمی های شلمزار تعریف می کنند که در آن زمان چطور فرزند یکی از کشاورزان این مزارع به رودخانه افتاد و جان باخت. چند سال پیش هم یک پسر جوان با یک دستگاه پیکان از جاده به رودخانه افتاد و بین دو صندلی گیر کرد و جان داد. قبل از آن هم چند جوان دانشجو از فولادشهر اصفهان به شلمزار آمده بودند اما هنگام رانندگی در جاده نتوانستند ماشین را کنترل کنند و دچار همین حادثه ای شدند که برای خانواده محرابی پیش آمد و بخت با آنها یار بود که مردم نجاتشان دادند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد